طبق عادت روزی چند بار اینترنت رو روشن میکنم و تازه میفهمم چقد زندگی ما به تلگرام و اینستاگرام وابسته بود، چک کردن اخبار و با خبر شدن از اوضاع دوستان و آشنایان، که غیر این حس دوران چاپارخانه و کبوتر نامه بر بهت دست میده این که بنزین گرون شده حقیقتا برام مهم نیست، هرچند روی کاغذ تصمیم مثبتی به نظرم میاد اما در عمل با دخل و خرج مردم نمیخونه، اما برام مهم نیست چون ماشین ندارم و گرونی های بعد از اینم مهم نیست چون خیلی وقته آرزوهامونو بر باد دیدم. پراید 50 میلیونی رو نمیتونم بخرم 500 میلیونم بشه نمیتونم بخرم پس بذار بشه خونه 500 میلیونی رو نمیتونم بخرم 5 میلیاردی رو هم نمیتونم بخرم پس بذار بشه
اعتراض و عدالت خواهی؟ راستش اون موقعی که ما فکر میکردیم میشه با اعتراض و فعالیت های مدنی چیزیو عوض کرد خیلی جوون تر بودیم حتی حق رای نداشتیم اما شور داشتیم، هیجان داشتیم، و هزار امید و آرزو اما دیدیم شاعر هایی که شعرهاشونو از حفظ بودیم به ناکجا آباد رفتن رفقای دانشجوی نخبه بهترین دانشگاه ها یکی یکی نیست و نابود شدن و چنان این حس آزادی خواهی ما در نطفه خفه شد که امروز شدیم این نسل منفعل که تنها نگرانی مون اینه این شغل بخور نمیر مونو از دست ندیم، اعضای خانوادمون آسیب نبینن و خواسته هامونم در حد وصل شدن اینترنت و سرگرمی های روزمره تنزل پیدا کرده.
درباره این سایت