کله شق و بد پسندم، حتی یک جوراب هم که قرار باشد بخرم باید همان چیزی که در ذهنم هست باشد، بنابراین سبک زندگی ام را خودم انتخاب کردم، این چیزیست که می توانم دادش بزنم و افتخار کنم که این زندگی هر گندی که هست انتخاب خودم بوده. من انتخاب کردم معلم باشم هرچند هیچ وقت رویایم نبود، هر چند هیچ وقت شخصیت معلمی نداشته و نخواهم داشت اما خودم خواستم لحظه آخر 89 امین انتخاب رشته شاید یک لحظه خون به مغزم نرسید یا هرچیزی که اسمش نصیب یا قسمت باشد اما به هر حال تماما انتخاب خودم است، این سبک زندگی که الان دارم، این همیشه در راه بودن ها و دویدن ها، این حجم از کار و فکر که روی سرم ریخته خودم خواستم هر چند رویای من خانه ای قدیمی پر از خنزر پنزر و صندلی های لهستانی و گیره موی رز در جایی مثل بالای یک کتاب فروشی در خیابان انقلاب تهران بود، که روی همان صندلی لهستانی بشینم و بنویسم و بخوانم و این صنم و عاشقی و باقی عمر
برای این راه سختی که در زندگی رفتم حقیقتا اعتراف میکنم نمیدانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
امروز اینجا مینویسم که چقدر پای عقیده ماندن سخت است
درباره این سایت