کم کم دارم باهاشون انس میگیرم، دانش اموزامو میگم، امروز برای دقایقی تونستم نقاب معلمی رو دربیارم و به عنوان خوده خودم باهاشون حرف بزنم، تجربه شیرینیه متکلم وحده باشیو 35 جفت گوش منتظر شنیدنت، موقعیه که در حالی که به گرفتاری های خودت فکر میکنی سعی میکنی ماجراها رو در حد فهم اون ها تفسیر کنی اما اون ها خیلی خوب از چشمات میفهمن کدومشو از ته دلت گفتی کدومشو محض وظایف معلمی اخرش بهشون گفتم اگه دوست دارین دعاهاتون براورده بشه برای دیگران دعا کنین گفتم من برای شما دعا میکنم شما هم برای من دعا کنین پرستیژم اجازه نداد بگم محتاج دعاتونم خلاصه اینکه گاهی میرم بالای منبر، یه وقت میبینم حرفام رسیده به چیزهایی که این طفل های معصوم هیچ درکی ازش ندارن اما واسه خالی شدن خودم میگم دارم کم کم دوسشون میدارم
درباره این سایت